۱۳۹۴ دی ۲۸, دوشنبه

استاد بهرام مشیری: تشبث سران مجاهدین به حبیب بن مظاهر و زینب

استاد بهرام مشیری: ...بعد انسان تعجب میکنه که گروه سیاسی هستند اینها، مثل این برادران مجاهد. من واقعا داستان این زندان ها را که دوستی دارم شاهد بود برام نقل میکنه، بعضی اوقات تلفن میکنه، واقعا تا دو سه روز حال من خراب میشه که چه کردند اینها؟ با کاووس شاهسوندی جوان 23 ساله، مثل عرض میکنم و یا با هزاران جوان دیگر.کشتند در زندانها، باور کنید وقتی چهار پنج آخوند مثل اون صدوقی و مدنی عرض میکنم که، دستغیب و اینها، اینها بیشتر از 20 هزار جوان را کشتند و یا زیر شکنجه کشتند یا به دار کشیدند یا تیرباران کردند و اینها، بعد نگاه میکنی میبینی این برادران عزیز مجاهد ما تنها چیزی که از تاریخ و این فرهنگ ایران زمین گرفته اند یک عکس مصدقه والسلام. بقیه اش می بینی سر این قبرها سرگردانند، نمی دانم، سر قبر بقیه الله و حسین تشنه لب و زینب و اینها سرگردانند و همه چیز دینی و عرض می کنم، مسائل فاشیستی مذهبی و اینها را چسبیدند ول هم نمی کنند، آقا گذشت این داستان. عرض کردم آقا من و شما قربان، مسابقۀ تقدس با آخوند نمی توانیم بدهیم می بازیم این مسابقه را، این تخصص اونهاست. اینها با حسین تشنه لب و نمی دانم بقیه الله و اینها قوم وخویش هستند و اصلا کار اینهاست. اون شاه بدبخت هم، بیچاره هم میخواست با اینها مسابقۀ تقدس بده، باخت. دیگه آویزان شدن به دین و تظاهر به دین و عرض میکنم اینها برای نجات این مملکت واقعا چیز خنده آوریه.علل خصوص با این تجربۀ تلخی که ملت ما سی ساله دادند، این چارقد و این چاقچور و این داستان ها و سر قبر اینو، سر قبر اونو اینها، وقتی هم می پرسید برادر من، عزیز من، آخه این چه داستانی است که شما درآوردید؟ نچ این تاکتیکه. آخه تاکتیک چیه، چه تاکتیکی است؟ یعنی ترجمۀ تاکتیک اینه که ما می دانیم این کار اشتباه است اما چون مردم مذهبی هستند ما این حرف را می زنیم که محبوب القلوب بشویم اما باورمند نیستیم. این که ریاکاری است که، یعنی چی تاکتیک؟ میگیم آقا این چارقد داستانش چیه، این چهارقد ننگ، ننگین؟
میگه: آقا مگه دموکراسی را شما معتقد نیستید؟
 میگیم بله
 خب این دموکراسیه!
میگیم آقا مغلطه نفرمایید، لااقل به بنده مغلطه نکنید برادر من. اگر بین همۀ شماها در موضع رسمی یه دو تا بی چادر هم بود ما قبول میکردیم، اما این علامت شماست، این امضای شماست، این لباس فرم شماست. مثل اینکه، درمثل مناقشه نیست، می بخشید منو، مثل اینکه، اون نازی که آرم شکسته روی بازویش بود، بگویید آقا شما این چیه؟ آقا این دموکراسیه، میگیم ربطی به دموکراسی نداره، این چیز ننگینیه به گمان من، دموکراسی این بود که دو نفر چادر داشت سه نفر نداشت، ده نفر چادر داشت دو نفر نداشت. این چارقد ننگین که عرض میکنم عمر باعثش شده خود پیغمبر اسلام هم رضایت نمی داده، تشریف ببرید آقا این تاریخ واقدی را نگاه بکنید، اونجا مطلب را آورده. محمد... میگوید نمی خواست این حجاب را چیز کنه... سر این زنهای بدبخت بکنه اینجوری، عمر باعث شد. اینقدر اصرار کرد الحاح کرد، اینقدر این عربها بی تربیتی کردند، اومدند به زنهایش نگاه کردند، این داستان را اختراع، ابداع کرد. حالا چسبیدین به این چارقد و چادر که چی؟ دموکراسی اسلامی چه معنی داره؟ میگه نه آقا این تاکتیک ماست. تاکتیک ماست یعنی چه؟ یک زمانی بود برا علی شریعتی بود با اون مغالطاتشو، آل احمد با اون مغلطه هاشو، عرض میکنم که در پیروی از اون اقبال لاهوری و عرض شود سید جمال و محمد عبدو و عبدالرحمان کواکبی و اینها یک زمانی آمدند گفتند این مسلمین باید یک کاری بکنند و اینها. و خفقان بود و سرکوب بود و احزاب سیاسی نبود و احزاب ملی سرکوب شده بود و احزاب چپ سرکوب شده بود شما آمدید گفتید که خیلی خوب حالا این اسلام یک پتانسیلی برای مبارزه است، بسیار خوب. اما دیگه بعد از اینکه سی سال گذشت و این ملت شلاق اسلام به استخوانش رسید و نمایندگان اصلی، نه جعلی اسلام آمدند به حکومت و حقیقت اسلام را نشان دادند، دیگه امروز دیگه تشبث به این داستان حسین تشنه لب و وصل شدن به امام زمان و عرض میکنم این مسخره بازیها تو پوست مردم نخواهد رفت. بسیار به گمانم عقب افتاده است. بنده مطمئن هستم بین این دوستان، بچه های بیدار دانش آموختۀ بسیار بسیار روشن هستند اما جرات بیان مطلب ندارند چون اون قضایا مثل اینکه، رهبرمحوری است. به دوست عزیزی گفتم آقا این داستان رجوی ایران، ایران رجوی، این که مثل هایل هیتلره که؟
 گفت، نه این تاکتیکه!
 تاکتیک چیسست آقا؟
 فرمودند که، تاکتیکه که انشعاب نشه!
خب اگر این داستان اینقدر سسته که ممکنه انشعاب بشه، خب بگذارید بشه. با پوزش عرض میکنم ها، یعنی وقتی نگاه میکنیم به تاریخ خونین مبارزات مجاهدین با این آخوندها و قبل و بعد و اینها، این خون این کسانیکه ریخته شد بر زمین این جوانان باید قدری داشته باشه، یک ارجی باید داشته باشه. این با حسین تشنه لب و زینب و اینها که شما چسبیدین یعنی مجاهدین که نه این روئسا متاسفانه، اینها چه معنی داره؟ یعنی واقعا این مملکت اینقدر خالیه؟ اینقدر ما خالی از عقیده برای آزادی خواهی هستیم و اینقدر این کشور به لحاظ فرهنگی و سوابق فقیره که شما چسبیدیدن به حبیب بن مظاهر؟ واقعا بنده نمی دانم چه عرض کنم، من حس ننگ میکنم، خدا شاهده، خدای درست...

برگردان از فایل صوتی: